هیچ* کی نگفت یه بازیکن تنها، تو اون بازی شلوغ
وقتی که گل زد و شد شلووغ پلوغ
چه حالی داشت وقتی همه آرزوهاش مرده بودن
وقتی که انگشتای پلید، آبروش رو برده بودن
هیچ*کی نفهمید چی کشید
وقتی که مرگش رو می*دید
توی هجوم نعره*ها، هیچ*کی صداش رو نشنید
بدون دروغ نیست این حرفا، داره صحت
همه*ی ماها شدیم یه انگشت و یه سوراخ
ماییم وارث درد، ماییم باعث باخت
غیرت ایرونی*ها رو صاعقه زد
حرفا بحثا رفت رو اعصاب، شد کابوس بد
شیث گفتش به خدا: به من بگو همه*ی اینا فقط یه خوابه
ولی خواب نیست نصرتی بیدار بود
شیث بازیچه ی دو تا انگشت بیمار بود
حالا من میگم به اونایی که برآشفتن
شک نکن همین حالا تی وی رو بشکن
نظرات شما عزیزان: